وقتی سنش رو بهم گفت، سعی کردم تعجبم رو مخفی کنم. تصادف نتیجه اجتناب پذیر بی دقت بود و هست.
وقتی سنش رو بهم گفت، سعی کردم تعجبم رو مخفی کنم. تصادف نتیجه اجتناب پذیر بی دقت بود و هست.
بیقراری انسان برای شناخت حقیقت و خدا یک خصوصیت فردی انسان است و این امر نباید به صورت یک اصل اجتماعی در بیاید تا آنجا که با هر گونه تغییر در ساختمان جامعه به مخالفت برخیزد.
- اسراییل یک حقه است برای اینکه همه را با هم جمع کنند، همهٔ آنهایی را که توانستهاند مخفی بشوند، تا بعد همه را یکجا به اطاق گاز بفرستند… فکر بکری است، مگر نه؟ این کارها از آلمانیها خوب برمیآید. میخواهند همهٔ ما را آنجا جمع کنند، همه را تا نفر آخر، و بعد یکجا… من آنها را میشناسم.
شوننبام با لحنی آرام، چنانکه گویی با بچهای حرف میزند، گفت: – ما یک کشور یهودی داریم که مال خودمان است. ارتش داریم. در سازمان ملل نماینده داریم. تمام شد. به تو میگویم تمام شد!
گلوکمن با همان لحن مطمئن گفت: – همهاش کشک است!
از داستان کوتاه کهنترین داستان جهان رومن گاری
جاسوس با لحن جدی گفت: «برای اجداد وحشی ما وحشتناک بود؛ چون عقلشون به اونجا نرسیده بود که شعور آدمو از جسمهایی که این شعور درشون جلوهگر میشه تفکیک کنن –درست همونطور که میمون، که از شعور کمتری برخورداره، قادر نیست احتمالاً خونهای رو بدون ساکنانش تصور کنه؛ یا وقتی چشمش به یه خونۀ مخروبه میافته نمیتونه به آدمی فکر کنه که تو اون خونه رنج میبره. از این نظر برای ما وحشتناکه که اینجور نگرشو به ارث بردهیم؛ نگرشی که از این نظریههای وحشی و خیالی دنیای دیگه گرفته شده– درست مثل نام محلهایی که افسانههایی رو به یاد ما میآره که اونها رو توضیح میده یا رفتارهای بیمعنایی که برای توجیهشون فلسفهتراشی میکنیم. شما میتونین منو اعدام کنین، اما قدرتِ شیطانی شما در همین جا متوقف میشه، میخوام بگم که شما نمیتونین همه چیز منو اعدام کنین.
از داستان کوتاه پارکر اندرسون فیلسوف / آمبروز بیرس